بلوند دو توپ را به بالا هل داد و نتوانست آنها را بیرون بیاورد. البته او مجبور شد برای کمک با ناپدری خود تماس بگیرد که از این چشم انداز غافلگیر شده بود. دوشیزه نه تنها شکاف هایش را در مقابل او باز کرد، بلکه مجبور شد انگشتش را در خرخرش فرو کند. او در نهایت با دکتر تماس گرفت. او به سرعت از توپها مراقبت کرد، اما به دختر توصیه کرد که از دیکهای واقعی لذت ببرد، نه توپ در الاغ و به او پیشنهاد کرد که چگونه این کار را انجام دهد. چه کسی شک داشت که او موافق باشد. به هر حال، آنها قبلاً سوراخ های او را دیده بودند، با انگشتان خود به آنجا رفتند - می توان گفت که آنقدرها هم خجالت آور نبود. به هر حال، آنها او را مانند یک عوضی واقعی لعنت کردند - طبق برنامه "
چه رابطه خوبی در این خانواده حاکم است، شما می توانید اعتماد و حمایت متقابل خانواده را به یکباره احساس کنید. پدر شکایت کرد که جلسه مهمی داشته و نگران آن است، دختر تصمیم گرفت به رفع استرس او کمک کند تا در جلسه احساس اعتماد به نفس بیشتری کند. با توجه به اتفاقات، بلافاصله به این نتیجه رسیدم که این اولین بار نبود که آنها چنین کاری انجام می دادند. ژست 69 در پایان فقط پیوندهای خانوادگی و هماهنگی را تقویت می کند.
این ناخوشایند است، اما فکر می کنم هر سومی در مورد آن خیال پردازی می کند.